در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

کروماتیک

زندگی برای من قاب شیشه ای یک موسیقی است، که دلم را برای همیشه از دیگران جدا می کند. جایی که رقص بی ریای اشیا، برای یک غزل آرامم می کند. آنجا که دو کودک، دست های شاعری ساده را گرفته اند. به اندازه یک فهم کوچک از پاییز. شاخه های خالی یک درخت، در آرامش تراژیک آدم ها و پروانه ها.