در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

تبسم شوم برای یک نفس بیهوده

دیر رسیدی ... باران برای شب های تنها،  

همه وجودش را لای گریه های کودکانه چال کرده بود