صدای خام باران بر دیوارها، صدای نازک مرگ ها، لای خیابان مرده ای که شب ها آواز می خواند. این تمام میراث خفته این سال خاموش است. این تمام حقیقت من است، که روزی هست، روزی نیست. انگار نفس های سایه روشن یک اتصال غریبانه، یک فهم نا استوار. که من همیشه این نخواهم ماند. این نخواهم بود. خیابان ها رشد می کنند.
این متن پایینی رو اگه بیدلیل نوشته باشی دیگه نه من و نه آذربایجان قوردو.
اینم میخام بشنوم که همه ش اونجان.توی یه تخیل بزرگ.
حتما...
عزیزم آدرس عوض شده
خیابان ها رشد میکنند و من کوچک میشوم و مچاله و گم میشوم لابه لای این خیابان های پت و پهن!
این سال مرده ای زنده بودم، بودم و نبودم!
آره...آره رشد می کنن این خیابونا...بدجور...یه جور ناجور اصن!
صدای خام باران بر دیوارها .. صدای نازک مرگ .. در خیابان مرده ای ک شب ها آواز می خواند .. تمام ارثیه ی خفته ی این سال خاموش است .. تمام حقیقت من، ک روزی هست .. روزی نیست ..
چند تا کلمه را حذف کردم فقط .. :)
این تو نیستی که کلمات از نوک انگشتش میزند به پنجره
بارانیست که بر سر ما فرو میریزد و ما هی تکرار دیروزهای خودمانیم
دیوارهای شب غوغا میکنند وقتی که نفس نیست و نیستتر میشود
سلام رفیق
خیلی زیباست
مانا باشی
نیستی چرا؟!
یعنی چرا کنار ما نیستی؟
تو که اینهمه دوری، عیدت مبارک.
اگر رمقی به جانِ ملول نیست، خاطرمان خوش است، شاید این بهار حالمان عوض شود به مددِ محوّلالاحوال. الهی که دلتان قرار بگیرد در گذرِ ناگزیرِ عمر. نفَس بهخیر بیاید و خوش بهسر شود. بهارتان دلنشین؛ نوروزتان مدام!
بهم سربزن!!!!!!!!!
سلام رفیق
خیلی زیباست نوشته ات
و جاده روز به روز بزرگتر می شود و جایی در آب بزرگی برای غم هایم ندارد
دوست دارم جویا شوم نظرتان را از نوشته هایم
چقد دلم میخواد آواز اون مرده رو بشنوم . . .
نه همیشه این نخواهم بود
http://s1.picofile.com/file/7329980749/13_Joy_of_Reunion.mp3.html
این هم عیدانه ..
پیشاپیش تولد عیدت مبارک محسن جان .. :)
چرا دیگه نمینویسی؟
محسن؟
بنویس بازهم
حقیقتی که روزی هست.. روزی نیست..
یک جور محکومیت قی آلود که در یک محیط بیشرم بیرحمانه باید طی شود و به آخر برسد.. و .. راه گریزی نیست..
+
دوست دارم اینجا رو..
خیابان هارشدمیکنند
سنگفرش ها
اسفالتها
دیوارها
مااما
ماهم؟