در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

بودن، بی مرز

آخرش می رسی به اینکه هیچ چیز، ارزشش را نداشت.  

انگار که همه چیز از یاد آدم رفته باشد. 

میهمانی پرنده ها، 

کجای تاریخ گم شدم!