در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب یک پروانه

وقتی که چشم باز می کنم، زندگی می شود کابوس همین ثانیه ای که در خواب می دیدم. هیچ چیز، حتی فضای تهی یک رویای فراموش شده، از صفحه های دنیا پاک نمی شوند. همیشه یک ابهام، میان زندگی پنهان می شود. که شاید ... در خیال کلاویه ها، یا در نگاه یک دلقک، سر باز کند از تمام ناگفتنی های متروک.