در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

این همه زیبایی سرد

خیالی نیست ... 

باز، 

سرمای این خیابان خیس روی گونه هایم را نوازش می دهد، 

باز شوق اقاقیای پیری را میان هاج و واج، نگاه ترانه ها، می سپارم به دست خیال و 

از همان انتهای باران برایت نگاه شمعدانی ها را، هدیه می آورم. 

روی سمفونی خیابانها، 

همیشه از دور می توان صدای کسی را شنید که همراه موسیقی غریبی آواز می خواند. 

... صدایی که هیچ کس جز من نمی شنود. 

انگار سایه ای، صدا می زند مرا ... 

اشک ها، زیر نور روانه اند و شبنم ها یخ زده اند. 

بخار می کند نفس هایم، میان آسمان شب ... 

این همه زیبایی سرد ... 

خیالی نیست!  

اشک ها زیر نور ماه، زیباترند. 

 

 

 

 LE VOYAGE DE SAHAR :: Anouar Brahem