مرداب ... مرداب ...
اینجا خاکش بوی مانده سکوت بر جای از یک قرن، حوالی لعن و درود می دهد.
اینجا، شب هایش همه،
سازهای معدوم فقر و بیداد است،
اینجایم،
با دستهایی به رنگ الماس های به زوال کشیده منقلب.
با باورانه ای از سبزهای بیداد،
که گند زد، یخ زد، پوسید و
محکوم شدیم به سکوت ... به کم فروشی احساس، به رخوت یک خانه به دوشی مدام ...
حالا،
هر جا که نگاه می کنی،
کسی سایه ای روی چشمانش گرفته و ساز می زند،
با سکوتی به اندازه هزار سال، هزار سال،
بیگانگی و عدم ...
و هبوط آنچه در دور دستهای خیال می چرخید.
و آدمها، ...
آه ... آدمها ...
ما آدم ها گویی برای هبوط هر آنچه در دوردست هاست زاده شده ایم. بیچاره شب که ناگزیر به نواخت آهنگ فقر است.
بیچاره شب ...
درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز، شما را به وبلاگ رهروان بابک خرمدین با مقاله جدید دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید با تشکر همکار شما منیژه
http://manijehaskvyy.blogsky.com/:
به کی محترم؟
با سکوتی به اندازه ی یک قرن ...
و
مردابی به وسعت زندگی !
متشکرم.
خیلی دلم میخواد یه چیزی بگم..اما این روزها فقط یه لبخند تلخ سهمه منه از نوشته های تو...
چی می خوای بگی؟
... لبخند تلخ، پر از مفهومه، مثل کمدی سیاه ... من عاشق کمدی سیاهم، مثلا قصه های مجید خودمون یا چارلی چاپلین
اینجا ;
این لحظه از زندگی;
درست به شیرینی یک فنجان شکر است;
...
که در یک گالُن اسپرسو حل شده باشد..
دیگه چی موند از اون یک فنجان شکر؟
woooow!
من به این سلیقه محشر چی می تونم بگم!!
shape of my heart!
sting?
اهنگ فیلمprofessional?
من دیوونه ی این فیلمم:)
اصلا من کلا محشرم! :)
شوخی می کنم.
این فیلم که معرکه است، آهنگشم که دیگه ...
اگه با من بود قشنگ ترین آهنگ قرن بیستم و بیست و یکم می شد.
عمرا اگه قشنگترش تو این یه قرن بیاد.
اه امان از من من که آدمم مثل همهٔ آدمها من،من
مطابق با سال سقوط، ... رفتارت قابل پیش بینی و بسیار آماتور بود!