در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

سوگ

مادر، ... نگو به خواب رفته ای! 

اینجا، 

کسی دلش گریه می خواهد ...

نظرات 6 + ارسال نظر
لونا 1389/02/27 ساعت 12:35

من لبالب توام .
باور کن سرت بر شانه های من است.
دستت در دستان من است.
گریه کن دستانم آماده نوازش توست...

می دانم، ... این، همه من است.

ریحانه 1389/02/27 ساعت 21:21

/ بغض از من، اشک از تو / ... /

مرسی

اینجا هم کسی دلش گریه میخواهد....اما نمیخواهد اشکش را هیچ موجود زنده ای ببیند!!

... تا بوده، بوداها همین بوده اند!

نه.مادر نگو که اشتباه کردم.میدونم اما مانع نشو بذار خطا کنم!!!

این فوق العاده خوب بود!

قهوه-جوش 1389/03/06 ساعت 02:42 http://moka.blogsky.com

خیلی قشنگ بود ...

متشکرم

MisspInk 1391/05/21 ساعت 14:40 http://misspink.blogfa.com

می دونه که اگه نباشه منم نیستم، اصلَن واسه ی همینم هست که تا الان دَووم آورده..

همین بی اتصافی نیست؟
چطور دووم بیاره؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد