در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

سکوت

وقتی که حرف هایت گیر می کند، جایی، میان حوالی یکی شدن

نظرات 15 + ارسال نظر
luna 1389/08/28 ساعت 23:46

sokut hamishe qashange

سکوت

وحشتناکه پسر .. خیلی وحشتناکه ..

Stercovorous 1389/08/29 ساعت 11:15 http://61y.blogfa.com/

اوه نه پسر

من خوب میشوم

همین نزدیکی ها،یکی شدیم.یادت آمد؟

:) ...

باید همه رو بالا آورد رو صفحه

جایی حوالی بغض هایت!

مرا از این یکی شدن پس بگیر ... خسته ام از یک عمر یکی به دو کردن..........

راوی 1389/08/30 ساعت 09:11 http://2cup.blogfa.com

فراموش می شوند به سادگی......

سحر 1389/08/30 ساعت 11:29 http://www.pinupgirl.blogsky.com

لذت گناه یکی شدن..

اوهوم

مثل گریه با ارزشه !
این حرف هاست که بی ارزش می شوند ...

اون یکی وبلاگتون چی شد ؟

به هر حال

رضا 1389/08/30 ساعت 18:27 http://baleshovgh.blogsky.com

من که میدونم موافقی .دغدغم هست هنوز این موضوع
نظر تو چیه حالا؟

در شرایط نظر دادن نیستم جان تو .. اما حرفهات قشنگ بود.

همانجا یک سرفه لازم است. دوباره حرفهایت می رود حوالی دو تا شدن.

هیچی برای گفتن ندارم!

در راه رها شدنم،بیا کمکم کن...

چقدر ثانیه ها بد می گذرن این موقع ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد