در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

یلدا

انگار دانه های بلور این شب دراز، انگار سرخی بی انتهای دل تو

نظرات 14 + ارسال نظر
luna 1389/09/30 ساعت 23:41

yalda yani yrk daqiqe bishtar kenare yekdigar budan ra jashn begirim...
mercccccccccccccciiiiiiiiiiiiii mehrabunio pak eyne hamin danehaye bulure en shabe deraz azize delam.

انگار سرخی بی انتهای دل تو...
باعث شدی امشب برم سراغ کتاب ارکستر شبانه چوبها...

خوبه دیگه

زریر 1389/10/01 ساعت 07:51

زمستون مبارک

برای تو هم

در این شب دراز یاد اندوه سیاه قلب خویش افتادم که در درزنای تاریخی این شب کشیده تر می شد

تعبیر خوبی بود از یلدا.../
ولی سگ لرز زمستون خود نیستی ....

انگار سخی انار به رنگ دل خون ما...

مرسی که انقدر خوب مینویسید...

shahrzad 1389/10/02 ساعت 12:35 http://hichopoch.blogsky.com

va engar ke baz tanhaii hast too in shabe deraz(bebakhshid fonte farsi hanooz nadaram

و چه شبی!

شبنم 1389/10/03 ساعت 09:42 http://shadowsonata.com

می خواهم با تو
تمامی شبها
یلدا باشد...

بعد از یلدا هیچ برایت نبود؟!
بنویس!!

سحر 1389/10/04 ساعت 20:29 http://www.fly8.blogfa.com

انگار سرخی بی انتهای دل تو...زیبا بود

luna 1389/10/04 ساعت 21:46

hala khub dark mikonam chera faqat rang haye siaho sefid va chera zamine khakestario en hame na mardomie mardom....delamun gonah daran delamun kuchikan

platon 1389/10/05 ساعت 23:54 http://www.platon.blogfa.com

و به امید بارش برف .
میلاد مسیح مبارک

انگار دانه های بلور این شب دراز،
انگار سرخی زخم عمیق دل من

گفتی زخم ...! یاد خودم افتادم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد