در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

بعد از ظهر زرد

چشم های تو، قد یک ترانه بی نیاز از تمام عقیده ها حرف داشته اند. اندازه حیاط ساده ای که گر می گرفت از تنهایی پیچک هاش، لای بعد از ظهری از تمام خاطره های نداشته ای که پر میشد همه جاش از تمام لذت ها و عشق ها. و حالا، تنها صدای جاروی مرده ایست، که این بهشت کوچک را، برای تمام آینده ای که معلوم نیست کی بیاید، تازه می کند. آدمها، چقدر تنهایند.


همچنان آدرس وبلاگ به زودی می شود nocturnes.blogsky...

نظرات 4 + ارسال نظر
حباب 1391/01/04 ساعت 15:07

خیلی تنها...
بعد تغییر آدرس ما را فراموش نکنید!

چقدر تنها جا مانده ایم....تنها با خودمان....

مـیــرا 1391/01/06 ساعت 12:42 http://miira.blogsky.com

آدم‌های تنها.. آدم‌های آدم..

غزل 1391/01/13 ساعت 00:37 http://believeinme.blogfa.com/

چشم هایش ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد