سپیده دمان،
رقص شاعرانه اجسام، میان سیاه و سفید قاب خالی این دنیا ...
میان خنکای غریب شرق ذهن دیوارها.
سپیده دمان،
و سوالی بی پرده که آیا باز،
خورشید به نبرد این شب صاف، خیمه خواهد زد؟
سپیده دمان ...
و کاش پرده تاریک ندیدن ها را به آغازی چنین بی رنگ،
نمی دادم، هرگز ...