در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

سایه ای که مجاب شده

خوب می فهمم، بعضی چیزها مال ما نیست. خوب یادم هست کجا بود که اولین بار روی نوشته هام افتاد و سایه اش کشیده شد تا همین گوشه تاریک دلم. اما، کاش ببخشی مرا. انقدری هست که بتوانم ادعا کنم، حضورش همیشگی ست. حالا، رسیده پای این شعر، ... " به خستگی تو از حرف های فلسفی ام "