در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

در خواب سایه ها

روی شبهای زمستان، نورهای مات

سالگرد پرواز سایه ها

... یعنی،  

تمام آنچه در سمفونی بی انتهای خیال، 

سپردم به دست غریزه. 

این،  

سالگرد اولین نوشته من است،  

در این خلوت شبانه های من، 

در بحبوحه جوانی. 

این شب، سالگرد نخستین سپیده دمان شعر ماست.

نخستین شب تاریخ من، 

شبی که هیچ گاه  

از هیچ طلوعی به دنیا نیامده است. 

جایی که در میان کوچه های دلواپسی، 

چون کولیان مدام، 

طی کردم روزگاران پندار و عشق را. 

میان تراژدی واژه هایم! 

و صدایی حزن انگیز، چون ترانه های دور و کهنه قدیم. 

... یعنی،  

تمام آنچه در سمفونی بی انتهای خیال، 

سپردم به دست غریزه.  

یک سالگی پرواز سایه ها، خجسته بادت ای یاد، 

ای شیدا، 

ای ... کسی که لونایش نام نهاده ام. 

دختر این شب های آرام من ...